loading...
طلا اس ام اس|اس ام اس جدید
NADER بازدید : 70 چهارشنبه 05 شهریور 1393 نظرات (0)

از یک استاد سخنور دعوت به عمل آمد که در جمع مدیران ارشد یک سازمان ایراد سخن نماید. محور سخنرانی در خصوص مسائل انگیزشی و چگونگی ارتقاء سطح روحیه کارکنان دور می زد استاد شروع به سخن نمود و پس از مدتی که توجه حضار کاملا به گفته هایش جلب شده بود، چنین گفت: "آری دوستان، من بهترین سالهای زندگی را در آغوش زنی گذراندم که همسرم نبود!"

ناگهان سکوت شوک برانگیزی جمع حضار را فرا گرفت! استاد وقتی تعجب آنان را دید، پس از کمی مکث ادامه داد: "آن زن، مادرم بود!"

حاضران شروع به خندیدن کردند و استاد سخنان خود را ادامه داد...

 تقریبا یک هفته از آن قضیه گذشت تا این که یکی از مدیران ارشد همان

سازمان به همراه همسرش به یک میهمانی نیمه رسمی دعوت شد. آن مدیر از جمله افراد

پرکار و تلاشگر سازمان بود که همیشه سرش شلوغ بود.

او خواست که خودی نشان داده و در جمع دوستان و آشنایان با بازگو کردن همان لطیفه، محفل را بیشتر گرم کند. لذا با صدای بلند گفت: "آری، من بهترین سالهای زندگی خود را در آغوش زنی گذرانده ام که همسرم نبود!"

همان طور که انتظار می رفت سکوت توام با شک همه را فرا گرفت و

طبیعتا همسرش نیز در اوج خشم و حسادت به سر می برد. مدیر که وقت را مناسب دید،‌

خواست لطیفه را ادامه دهد، اما از بد حادثه، چیزی به خاطرش نیامد و هر چه زمان

گذشت، سوءظن میهمانان نسبت به او بیشتر شد، تا اینکه به ناچار گفت: "راستش دوستان،

هر چه فکر می کنم، نمی تونم به خاطر بیارم آن خانم که بود!

 نتیجه اخلاقی:

Don't Copy If You Can't Paste

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 28
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 129
  • بازدید ماه : 411
  • بازدید سال : 2,245
  • بازدید کلی : 94,393
  • کدهای اختصاصی