چشمان مرا به چشم هایش گره زد
بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد
او رفت ولی نه طبق قانون وداع
یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد
*****************************
رفتم تو آپارتمان دارم گوشت قربونی بین همسایه ها پخش میکنم
یارو میپرسه نذریه؟
میگم پ ن پ با خود گوسفنده مشکل داشتیم کشتیمش